((تکامل شیوه زندگی انسان و تاثیر آن بر تغییر سبک زندگی بشر از منظر مفهوم شادی و غم))
به قلم:سعید مبیّن شهیر
هفته نامه تبریزما/شماره3
بعضی چیز ها در زندگی انسان زیاد اند.هر چیزی که زیاد باشد ارزشش کم می شود و به اصطلاح خر مهره می شود.علم اقتصاد هم بر این موضوع مهر تایید می زند.موضوعی که می خواهیم مطرح کنیم،مسئله تکامل شیوه زندگی و تاثیر آن بر تغییر سبک زندگی بشر است.از جهت اینکه می خواهیم موضوع را حول علم جامعه شناسی و انسان شناسی فرهنگی بدوانیم،ابعاد ارزشی آن را در نظر نمی گیریم و چشممان را روی این مورد می بندیم.مردم جهان از آن اول که پا روی جهان هستی گذاشتند و در فکر آبادی اش افتادند،به فکر تفریح نبودند یا بهتر است بگوییم وقتی نداشتند که به فکر شاد کردن خود و دیگران باشند.همین که می توانستند شکم خودشان و گروه هایی که در آن عضو بودند سیر کنند کلاهشان را بالا می انداختند و گل از گلشان می شکفت.پر کردن شکم کاری بسیار دشوار بود و چون فراهم کردن غذا تا 11هزار سال پیش تنها از طریق شکار ممکن بود،همه باید آستین های مبارک خود را بالا می زدند و با نیزه و تیر و کمان به جان حیوانات بخت برگشته می افتادند.پیرامون بحث غذا چه دعا ها و جادو هایی که خوانده نمی شد و چه اداهایی که انجام داده نمی شد تا بلکه رحمتی شامل حالشان شود و چیزی گیرشان بیاید.گذشت وگذشت تا رسید به شش هزار سال پیش که ما عصر تمدن می نامیمش.مهم ترین مشخصه این عصر پیدایش الفبا بود.الفبا و نوشتن سبب انتقال اطلاعات از نسلی به نسل دیگر شد و همین امر افزایش اختراعات و رفاه اقشار مختلف را در بر داشت.به تدریج جای خالی نهادی به نام نهاد تفریحی داشت احساس می شد.هنگامی که تامین غذا و امنیت از خانواده های گسترده به نهاد ها و سازمان های اجتماعی مختلف واگذار شد،مردم وقت آزاد بیشتری برای کار های مختلف پیدا کردند و این وقت صرف کنش های مثبت و منفی انسان ها شد.نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که مرگ انسان و تولد او از جمله مواردی است که انسان از ابتدای آفرینش با آن همراه بوده و شادی و غم را در بالاتین حالت خود در این موارد می دیده است.